کد مطلب:129553 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

اگر حادثه عاشورا در شب روی می داد
در روایت طبری دیدیم كه راوی در باره سبب مهلت خواستن امام حسین (ع) تا بامداد روز دهم گـفـت: مقصود حسین (ع) از این كار آن بود كه آن شب آنان را باز دارد تا فرمانهای لازم را صادر و به خانواده اش وصیت كند. [1] .


نـیـز دیـدیـم كـه امـام حـسـیـن (ع) بـه بـرادرش عـبـاس فرمود: نزد آنان باز گرد، اگر تـوانـسـتی تا بامداد كار آنان را عقب بینداز و امشب را از ما بازشان بدار. شاید امشب را برای پروردگارمان نماز بگزاریم و به درگاهش دعا و استغفار كنیم. خدایم می داند كه من نماز برای او و تلاوت كتابش و دعا و استغفار فراوان را دوست دارم.

ایـن پـنـدار را وی مـبـنی بر این كه امام (ع) از دشمن مهلت خواست تا به آن دسته اعضای خـانـواده اش كـه زنده می مانند فرامین و وصیت های لازم را صادر نماید، با آنچه در حدیث آمـده اسـت كه آن حضرت وصیت ها و امانت هایش را به ام سلمه [2] سپرد تا پس از بـازگـشـت امـام سـجاد(ع) به وی بدهد، منافاتی ندارد. همین طور با این مطلب كه امام سـجاد(ع) و حضرت زینب (س) و دیگر اعضای كاروان از مدینه تا كربلا با ایشان همراه بودند نیز در تعارض نیست. ولی این تـنـهـا یـكی از عوامل مهلت خواستن امام تا بامداد بود و آن طور كه راوی تعبیر كرده است، تنها عامل نبود. ایـن بـه طور كامل درست است كه امام حسین (ع) دوست می داشت شب پایانی عمر شریف خود را به ویژه آنكه شب جمعه بود در نماز و دعا و استغفار فراوان و تلاوت قرآن بگذراند.

آری، این نیز ـ با همِه ی اهمیتش ـ یكی از عوامل بود؛ امـام حـسـیـن (ع) بـا هـمـه قـضـایـایـی كـه در مـسـیـر نـهـضـت مـقـدس ایـشـان پـیـش آمـد بـا كمال ژرف اندیشی و با منطق شهید پیروز برخورد می كرد و اشخاص را با منطق شهادت مـورد خـطاب قرار می داد كه خود عین پیروزی است؛ هر چند كه در همان هنگام با برخی از قـضـایـا بـر اسـاس ظـاهـر عـمل می كردند؛ و میان این دو منطق هیچ منافاتی نیست بلكه در طول یكدیگر قرار دارند...

از آنـجـا كـه امـام مـی دانـسـت چـنانچه بیعت نكند كشته می شود كوشید تا زمان و مكان و با كـیفیتی كه خود بر می گزیند و طرحش ‍ را می ریزد كشته شود. آن حضرت با منطق شهید فـاتـح مـی كـوشـیـد تـا شـهـادتـش در سـرزمـیـنـی كـه خـود انـتـخـاب مـی كـنـد تـحـقـق یـابـد [3] تـا دشـمن نتواند قتلگاه ایشان را پنهان كند و در نتیجه اهداف مورد نـظـر و نـهـفـتـه در پـس ایـن قـتـل كـه جـان امت


را تكان می دهد و در راستایی كه خود حسین خـواسته است به حركت در می آورد، خفه شود. نیز آن حضرت كوشید تا آن رویدادهای فاجعه آمـیـز در روز روشن و نه در تاریكی شب جریان یابد تا گواهان بیش تری بر روند آن شاهد باشند و دشمن نتواند بر این وقایع دردناك پرده بیندازد و سرپوش بنهد؛ و این هـمـان هـدف نـهفته در پس اهداف تبلیغاتی است كه امام (ع) عصر تاسوعا از دشمن خواست كه تا بامداد عاشورا به وی مهلت دهند. [4] .

آری ایـن عـامـل ـ هـر چـنـد كـه از جمله پیش بینی های نقشه جنگی به ویژه به نسبت نیروی مـحـاصـره شـده در مـنـطـقـه ای مـحـدود و تـنـگ بـود ـ امـا نـخـسـتـیـن و مـهـم تـریـن عـامـل نـقـشـه تـبـلیـغـاتـی بود. به ویژه نسبت به امامی كه اطاعتش واجب است و اینك همراه گـروهـی از یـاران الهـی خـویش مظلوم واقع شده است. آن حضرت می خواست كه برای امت اسـلامـی ـ و هـمه جهانیان ـ از حقانیت و شایستگی و مظلومیت خویش و نیز از وحشیگری و عدم مراعات و پایبندی دشمنش به موازین اخلاقی پرده بردارد.

بـنـابـرایـن ناگزیر باید وقوع این حادثه بزرگ در روز می بود كه مردم در نیمروز گـرد آیـنـد؛ [5] تا بر جزئیات این جنایت گواه باشند و هـمـه پـیـامهـا فـریـادهـا و اسـتـدلال هـای الهـی را از زبان امام (ع) و یاران بزرگوارش بـشـنـونـد؛ سـپـس ‍ بـنـگـرنـد كـه چـگـونـه فـریـادهـای امـام به جایی نمی رسد و در روز روشـن ببینند كه چگونه چنگالهای پستی و رذیلت بر پیكر پاك فضیلت فرو رفته است و چگونه گنجینه اسرار الهی در زیر سم اسبان در هم می شكند و چگونه جمعیت نیكان نابود می گردد و سرها بریده می شود و كودكان كشته می شوند و چگونه تیرهای كینه جوی گمراهی حتی بر گلوی كودك شیرخوار می نشیند و چگونه چادرها آتش زده می شود! و زنان غارت می شوند و بار و بنه به تاراج می رود... و نیز دیگر جزئیات جنایتكارانه و فـاجعه آمیزی كه مردم در نیمروز دیدند و گواهان مشاهده كردند و در میان مردم و تاریخ دهان به دهان گشت.


روز عـامـل بـسـیـار مـهـمـی بـود كـه تـوانست جزئیات فاجعه كربلا و حقیقت آن را به طور كامل حفظ كند. چنانچه این واقعه در شب اتفاق می افتاد جزئیات فاجعه آمیز و قهرمانی های خـیـره كننده اش در تاریكی پنهان می ماند و جز شماری اندك شاهد وقایع بودند؛ و آنگاه به ما جز حكایتی مبهم و بی تأثیر چیزی نمی رسید.


[1] همچنين بلاذري در انساب الاشراف، ج 3، ص 392 مي گويد: او مي خواست كه به خانواده اش وصيت كند و فرمان هاي لازم را صادر نمايد.

[2] ر. ك: كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 19، حديث 109، الصراط المستقيم، ص 161 (النقص علي زين العابدين (ع)).

[3] اين خود تفسير پافشاري امام (ع) بر رفتن به عراق است (سرزمين قتلگاه برگزيده).

[4] ر.ك: جلد اول: امام حسين (ع) در مدينه منوره.

[5] «و ان يـحـشـر النـاس ضـحـي» (سـوره طه (20)، آيه 59). آيه شريفه از زبان حضرت موسي در هنگامي است كه با ساحران قرار گذاشت كه روز رويارويي عيد باشد كه همه مردم در نيمروز گرد آمده باشند. مقصود حضرت اين بود كه همه مردم به روشني بـبـيـنـند كه چگونه عصايش دروغ ساحران را مي بلعد؛ و آن گاه داستان شكست فرعون را براي هم بازگو كنند.